کرم و کرمریزی!


خواندن این مطلب شدیدا به وبلاگ نویسان عزیز توصیه میشود.

کرم چیست؟
کرم نوعی نرم تن است که بر خلاف نرم بودنش در بدن میزبان خود  ایجاد زبری میکند و باعث میشود که این میزبان دچار اختلالات روانی٬ روحی ٬ غددی زیاد شود و در نتیجه عقلش کم کم ذیل میرود و کنترل عملکرد و حرکاتش را از دست میدهد! 

کرم معمولا میزبان خود را از بین افراد شدیدا عقده ای انتخاب میکند چرا که این نوع میزبان ها کرم را بسیار ارضا میکنند. برای مثال اگر میزبان هر روز از پسر همسایه کتک میخورد و  زورش هم به او نمیرسد عقدی های عصبیش شدیدا از کرم پرمیشود. حال برای اینکه این شخص از دست کرمها رهایی یابد باید آنها را یک جا بریزد. 
به عمل خالی کردن کرم توسط این گونه میزبان ها "کرم ریزی" میگویند.

کرم ریزی به روش های گوناگون توسط میزبانان انجام میشود. در زمان های قدیم که وسیله رفاهی زیادی در دسترس نبوده میزبانان کرم  معمولا کرم های خود را سر کوچه ٬ پشت کوچه یا توی کوچه روی جلوی پای دیگران میریختند.
بعدها با پیشرفت وسایل ارتباط جمعی بخصوص تلفن میزبانان نیز در صدد استفاده از این گونه وسایل برای ارضا خود برآمدند. و به این ترتیب مزاحمت تلفنی اختراع شد. اما این نوع ارضا تا چند سال اخیر در جاهای مختلف بخصوص در بین هموطنان کرمدار ما وجود داشت تا اینکه سیستم شماره گیر کار و کاسبی این افراد رو کساد کرد. این موضوع باعث شد که میزبانان کرم نتوانند به طور معمول خود را ارضا کنند و تا مدت های مدیدی عقده هایشان انبار شد تا اینکه اینترنت در میان این قشر رایج شد.

پس از اینکه میزبانان با اینترنت آشنا شدند دریچه ی امیدی برایشان باز شد و به این ترتیب آنها شروع به ریختن کرم در سیستم اینترنت کردند! آنها وارد چت روم ها میشدند و تا میتوانستند کرم میریختند٬ یا دو مثقال اطلاعات راجب هک پیدا میکردند و سعی میکردند از این راه نیز کرم خود را خالی کنن و.....
و اما بعد از همه این اقدامات که توسط این قشر فلک زده انجام شد  آنها کم کم از روند کارهای قبلی خود خسته شدند و تصمیم گرفتند که را ه جدیدی را برای خالی کردن کرمهای خود امتحان کنند. و به این ترتیب به وبلاگ ها هجوم آوردند! 
 همانطور که بسیاری از شما وبلاگ نویسان عزیز مستحظر هستید اخیرا این نوع کرم بسیار در میان خوانندگان وبلاگ شیوع یافته و گاهی موجب خارش دماغ وبلاگ نویسان میشود.  البته این نوع کرم هرچند برای شخص میزبان بسیار خطرساز است و همانطور که ذکر شد باعت ذوال عقل وی میشود ولی برای اهداف کرمریزان به خصوصا از طریق وبلاگ خطری ندارد و با یک سری اقدامات ضربتی میشود با این کرمریزان مقابله کرد.
 میدانید که در وبلاگ قسمت نظرات محل مناسبی برای کرمریزی این افراد بیمار است. اما طریقه ریختن کرم در افراد مختلف فرق میکند و بستگی به درجه فوران عقده دارد. مثلا اگر فرد مورد نظر علاوه بر اینکه از همسایه کتک خورده به نوشته های وبلاگ شما ٬ خود شما و یا موقعیت شما نیز حسودی کند در آن صورت عقده ها شدیدا فوران میکند و درجه کرمریزی بسیار شدید خواهد بود!  در اینجاست که فرد کرم ریز اقدام به زیر سوال بردن ناموس خود میکند و با این کار ارضا میشود!
به جز قسمت نظرات کرمریزان از راههای دیگه مثل ایمیل و یا مسنجر هم برای کرمریزی استفاده میکنند ولی در همه این موارد از آنجایی که این قشر همیشه از شکست می هراسد هیچ وقت با  هویت واقعی خود آشکار نمیشود. مثلا ایمیل و آی دی جعلی میدهند و یا اصلا نمیدهند و....

همانطور که گفته شد برای مقابله با این نوع کرمریزیها راههای مختلفی وجود دارد که بسته به نوع کرم و شخص ریزنده  راهها متغیرند.
 برای رفاه حال وبلاگ نویسان عزیز در زیر چند راه برای درمان و یا مقابله ذکر میشود که امید است مصر واقع شود:

۱. یکی از بهترین اقداماتی که میشود  انجام داد تحویل نگرفتن کرمریز تا درجه سوسکی وی است. این راه معمولا بسیار موثر است  به علاوه وقت وبلاگ نویس را نیز نمیگیرد. مثلا شما میتوانید با یک کلیک ساده کرمهای ریخته شده در قسمت نظرات را پاک کنید و یا ایمیل ها را درجا به Trash canبفرستید.

۲. این راه دقیقا برعکس راه اول است و آن این است که در جواب هر یک از اقدامات شخص کرمریز جواب دندان شکنی حواله وی و هم تبارانش کنید. این راه هم میتواند موثر واقع شود ولی در عین حال کمی وقت گیر میباشد و به دانشجویان و مشتغلان عزیز توصیه نمیشود..

۳.در این قسمت شما میتوانید علاوه بر اقدامات ضربتی و نامه های رو کم کنی اقدامات پیچیده تری هم مثل هک کردن٬ شناسایی شخص کرم ریز و سپردن وی به پسر همسایشون ! و..... انجام دهید.

۴. وبالاخره شما میتوانید با عوض کردن آدرسها و رد پاهای خودتان از دست کرمریزان خلاص شوید که من زیاد این راه را ترجیح نمیدهم ولی باز بستگی به شرایط دارد.


پاورقی: در آخر از کاربرد کلمات نامناسب در مطلب عذر خواهی میشود ولی اینگونه افراد لیاقت بدتر از اینها را دارند!
نظرات 12 + ارسال نظر
میناآلبالو چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:39 ب.ظ

دیگه چه نظری بذارم خودت که همه چی رو گفتی:دی

جوک استان پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:30 ق.ظ http://30to.blogsky.com

سلام من هم امدم بای

جوک استان پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:33 ق.ظ http://30to.blogsky.com

ماهی دودی پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:31 ق.ظ http://mahidoodi.persianblog.com

به به!! احسنتم به منشی زحمتکش خودم! اضافه حقوق برات مینویسم!

مسیح پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:53 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

جالب بود

ولی این حقیر عادی تا حالا جماعت یادشده رو ندیده

شاید وبلاگای عادیو قابل نمی دونن

شایدم به خاطر اینه که خیلی وقته موهاشو شونه نزده !!!

...

سربلند بمونی و ایرونی

[ بدون نام ] جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:14 ق.ظ

ترکه میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ یارو میگه: بعله. ترکه میگه: پس قربون دستت، ‌بگذار یک حالی بکنیم!!

[ بدون نام ] جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:15 ق.ظ

از لره می‌پرسن: ببخشید لهجه شما چجوریه؟ میگه: ببین عین لهجه فارسی می‌مونه، ‌فقط باید برینی توش!!

قربانی شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:19 ق.ظ http://sacrifice7.blogspot.com

درجیات شر و ور شمارو به طور تصادفی مشاهده کردم.

جوک سرا شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:02 ق.ظ http://jokesara.blogspot.com

سلام با تبادل لینک موافقم و لینکت رو گذاشتم تو هم لینکم رو بزار موفق باشی

راضیه شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:14 ب.ظ

خوب پس من هم یک جوک می گم:
عربه میره آزمایش خون بده، پرستاره هرچی می‌خواسته با سرنگ خون بکشه، نمی‌تونسته. بالاخره مجبور میشه انگشت سبابه یارو رو سوراخ کنه تا خون بیاد، ولی باز خونی در نمیاد. بالاخره مجبور میشه با دهن یک مک بزنه تا یکم خون بریزه رولام. عربه خیلی خوشش میاد، میگه: ببخشید خانم فردا دوباره شما ازمایش میگیرید؟ پرستار میگه: چطور مگه؟ عربه میگه: آخه فردا من آزمایش ادرار دارم!!

[ بدون نام ] یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:18 ب.ظ http://http://www.iranpan.persianblog.com/

شب سردی است و من افسرده
راه دوریست و پای خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دورماندندزمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا دل من
....
اندکی صبر سحر نزدیکست

احمد یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:47 ب.ظ

:))
کلی خووووشم اومد!‌‌ :دی
‌ خیلی جالب نوشته بودین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد