طرز تبدیل لباسهای اجدادتون به جدیدترین مدلهای سال!



 قبلا راجب خطرات اوقات فراغت در تابستان گفته بودم به خصوص برای آدمهای شری مثل من که ممکنه عوارض خطرناکی داشته باشه. اما دیشب من به این نتیجه رسیدم که اوقات فراغت همچین هم بی خاصیت نیستند و تابستان میتواند زمان بسیار مناسبی باشد برای شکوفا شدن استعدادهای نهفته ی شما!
  برای اینکه این موضوع به شما هم ثابت شود  به یک نمونه از تولیدات شبانه ( همون ساعت ۲ و ۳ که از بیخوابی حوصله آدم میره ) من در زیر بنگرید. 
همونطور که میبینید این یکی از پروژه های من هست که خود یک نمونه بارز از فواید بیکاری در تابستان هست.

 

اگر شما هم از بیکاری رنج میبرید من این روش ساده را به شما پیشنهاد میکنم که هم خلاقیت خود را به کار گیرید و هم حوصله تان سر جایش بیاید:

ابتدا به سراغ کمد لباسهای مامانتون میروید ( اگر مادر بزرگ باشد چه بهتر!) و همه لباسها را میگردید تا یکی از آن مدل عتیقه های دهه ۶۰ و یا ۷۰ را پیدا کنید.
سپس یکی از آن طرحهایی رو که هر روز تو اینترنت میبینید رو توی ذهنتان مجسم میکنید و سپس طرح رو روی کاغذ منتقل میکنید.(توجه: بهتر است طرح را با توجه به مدل لباس مامانتون و مقدار پارچه انتخاب کنید که بعد پارچه کم نیارید).
پس از آن اینقدر لباس مامانتون رو زیر و رو میکنید تا بالاخره به نتیجه برسید که کجا رو ببرید و کجا رو به کجا وصل کنید که مدل دلخواهتون به دست بیاد. اگه هم که لباس مامانتون دیگه
خیلی عتیقه ست و یه ۱۰۰ متری پارچه داره که با خیال راحت مثل من هر جاشو رو خواستید امتحانی ببرید تا بالاخره به یه نتیجه ای برسید!
و در آخر اگر پارچه زیاد اووردید میتونید همینجوری به اینور اونور لباستون وصل کنید. توازن اصلا لازم نیست . هر چی پاره پوره تر باشه قشنگتره ! اصلا مده!....
و به این ترتیب شما نه تنها یک دیزانر شدید بلکه متوجه میشوید که از خانه شما تا میلان راه دوری نمانده است و شما به زودی میتوانید  فشیون شو خود را در آنطرفها راه بیندازید و پول پارو کنید!
در زیر یک نمونه مشابه لباس من رو مشاهده میکنید که احتمالا طراح این لباس هم اولش به درد من دچار شده بوده و بعد استعدادش شکوفا شده رفته دکون وا کرده!.

I-Robot



بالاخره ما دیشب رفتیم این فیلم I-Robat رو دیدیم. فیلمش بد نبود. یعنی ایده ش نسبتا خوب بود. مث این فیلم فضایی های الکی نبود که دو تا آدم پلاستیکی درست کنن که مثلا فیلم هیجان انگیز بشه. بعدشم شهرشون خیلی خوشکل بود. یعنی اند تکنولوژی بود. ساختمونای بلند. پارکینگهاش هم عمودی بود بعدش خوده پارکینگه ماشینا رو میبرد تو!‌ پناه بر خدا!
خیابوناش همش طبقه دوم بود! که زیرش پیاده رو بود.  دیگه ماشینا رو هم که نگوووو . ماشینه خود will smit که من همون اولش کف کردم مخصوصا که AUD هم بود. ماشیناشم به جای کیلومتر سنج هم فکر کنم نور سنج داشت! دیگه  آخر سرعت بود. البته یه جاش بود که یه ماشینه خیلی ضایع کنار خیابون پارک بود یعنی تابلو بود که یارو اومده بود مثلا پیکانو شکل بشقاب پرنده درست کنه که تکنولوژیکی بشه! 
 دیگه روبات ها هم که اصل قضیه بودن یه پا آدم بودن واسه خودشون. همه کارای خدماتی شهر رو این روبات ها انجام میدادن. از کارگرای شهرداری گرفته تا پیشخدمت خونه ها و کارگر کارخونه ها و....  و من در آن لحظه به این فکر بودم که کاش ما هم یکیشونو داشتیم میومد اتاق منو مرتب میکرد.
دیگه بقیه فیلم رو برید خوتون ببینید که من حق کارگردان وتهیه کننده رو نخورم. ولی حتما در سینما ببینید که آدم بیشتر جو گیر میشه.
و کلا نقد من بر فیلم اینه که پاپ کرنهای سینماش گرون بود و ما مجبور شدیم ۵$ بدیم ۴ تا دونه چوب پنبه بخریم.