سلام:

پابند الکترونیکی‎ به‎ جای‎ زندان‎ !
Nov 27, 2003

برن‎ ـ در طرح‎ آزمایشی‎ در سوییس‎ از پابند ویژه‎‎‎‎ الکترونیکی‎ به جای‎ زندان‎ استفاده شده است‎.
به‎گزارش‎ واحد مرکزی‎‎ خبر, زمان‎‎ اجرای این طرح‎ کـه‎ از سـال‎ 1999 تـا 2002 در سوییس‎ بوده‎‎ تا سـال‎ 2005 کشور تمدید شده است‎. کارشناسان‎ سوییسی‎ بامطالعه‎ نتایج‎ حاصل‎ از این‎‎ طرح‎ دریافته‎‎‎اند که اسـتفـاده از ایـن پابند مخصوص‎ به‎ جای‎ زندانی‎کردن‎ , نتایـج‎ تربیتی‎ بهتری‎ به‎‎‎ همراه دارد و هـزینـه آن‎ نیز به‎ مراتب‎ کمتر از زندان‎ است‎.
مجرمانی‎ که‎‎ با استفاده از این‎ پـابنـدهـا کنترل‎ می‎شوند, تنها اجازه‎ دارند درسر کار خود حاضر شوند و آنها باید بقیه‎ مدت‎ روز را در خانه‎ باقی‎ بمانند. درغیر این‎ صورت‎‎ پابند الکترونیکی‎ به‎ صورت خودکار وارد عمل‎‎ شده‎ و با ارسـال عـلایمـی‎ مراکز کنترل‎ زندانیان‎ را مطلع‎ می‎کند. هزینه‎‎ استفاده از این‎ پابندهـا بـرای‎ هـر زندانی‎ روزانه‎ 54 فرانک‎ سـوییـس‎ اسـت‎ درحالی‎‎ که‎‎‎ هزینه نگهداری‎ از یک‎ زندانی به طور پاره‎‎ وقت‎ روزانه 133 فـرانـک‎ وزنـدان‎ تمام‎ وقت‎‎ 203 فرانک‎ است.
به‎‎‎ اعتقادکارشناسان‎‎ این پابنـد بـه ویـژه برای‎ کنترل‎ نوجوانان‎‎ و جوانانبزهکارمناسب‎ است!
http://www.roozi.com/news/?id=2003_11_27_001116               

میگم چیز خوبیه ها یکی یکیشو بخریم ببندیم به پای آخوندا!  البته اگه دهن بندش هم اختراع میشد بد نبود.
راستی مرگ آغای خالخالی (خلخالی) رو به عالم بشریت تبریک و تهنیت و به ساکنان جهنم  تسلیت میگم.
حالا که اسم از جهنم و این حرفا شد جا داره یه عکسی هم از شیطونک جهنم ببینیم...


عیوووووووورررررررروووووووو...........( صدای حالت تهوع).
آغای مایکل جکسون اخیرا به این نتیجه رسیده که دیگه باید دنبال یه شغل آبرومند باشه و از اونجایی که تازه گی استعداد بالقوه ی خودش رو در امر بیبی سیتری (babysiter) کشف کرده! که آگهی تو روزنامه زده با این مذمون:

اگر از جان فرزند خود سیر شده اید !
اگر میخواهید سر به تن فرزندتان نباشد!
اگر  مثل من دچار بیماری روانی هستید و از پرت کردن کودکان خود از پنجره و یا هر گونه آزار دیگر آنها ..... کیف میکنید ولی عرضه اش را ندارید!...
من دارم!...........فقط کافی است با من تماس بگیرید!( و یا شخصا تشریف بیارید نورلند درخدمت باشیم...)

refrences : خبرای روز...... 


سلام

اه آخه این چه وضیه هروقت ما میخواییم آپ دیت کنیم  یه لشکر آدم میریزن تو این کامپیوتر لب که ما اینجا کلاس داریم. تازه همون اولم که نمیگن میزارن خوب یه ۶ صفحه ای بنویسی بعدا مجبورت میکنن که همرو پاک کنی.   
بگذریم .. میگم اینجا یه طوفانی هم اومد اینجا یکی نگفت ما زنده ایم .... مردیم .... زیر درخت موندیم....نموندیم..... باد نبردمون .......
 با اینکه طوفانش خیلی خفن بود ولی واسه ما که بد نبود. ........ما که اصن نفهمیدیم بیرون چه خبر شده بود ... لالالا صب از خراب بیدار شدیم که بریم کلاس که یه دفه یه آقا مهربونه تو رادیو گفت همه مدرسه ها دانشگاها ادارات و خلاصه شهر تعطیله!!! من این شکلی شدم! و کلی بشکن زدم!........ولی بعدا که رفتیم تو خیابون دیدیم نه بابا جدی جدیه!همین جوری درخت بود که تو خیابون بود. هر کی هم یه دوربین گرفته بود دستش
و از این اوضاع عکس میگرفت. اینم چن تا از عکساشه.........  

      چه احساس      قدرت بهش دست داده فکر کرده کار خودشه.........


این قایق بوده!......
اینجا یه بیچاره ای تو خونش خوابیده بود بعد صب که بیدار شد دید خونش سقف نداره . خودشم تو بهشته!...........

گشنش بوده از گشنگی تابلو مکدونالد رو خورده........
آخی!!!........ این پارکه............