باز دوباره تابستان شد و فصل اوقات فراغت. تا اونجایی که یادمه این اوقات فراغت واسه ما معذلی بوده همیشه. چه موقعه ای که کوچیک بودم و تو ایران ٬ چه موقعی که واسه تابستون میرفتم ایران و چه حالا که اینجام.... البته تابستون همیشه واسه دانش آموزان بسیار شیرین است بخصوص قسمت کتاب ورق کردن یا سوزوندن که بستگی به معلم و نمره درس مربوطه درجه سوختگی و پارگی فرق میکرد! (مال من همیشه دینی و عربی بود) ولی من با اینکه کلی روز شماری میکردم واسه تابستون ولی بعد از یک هفته حوصلم سر میرفت و باید در به در دنبال یه کار وقت پر کنی میگشتم. چه بسا در این مدت دسته گل هایی هم به آب میدادم. اگه کلاسهای کوتا مدت پیدا میشد با ثبت نام در این کلاسها میشد یه جوری نصف وقته رو پر کرد ولی وقتی واسه مسافرت میرفتم هیچ وقت یه دوره رو نمیتونستم تموم کنم. یه جوری بالاخره از سر و تهش زده میشد. اینه که گاهی اوقات سنگین تره که از خیر این چیزا هم گذشت. ولی همین حس ندانم چه کار کنی (؟!) اگه مواضبش نباشی خیلی میتونه خطر ساز باشه! مثلا اگه ۱۱ سالتونه و حوصلتون سر رفته به سرتون نزنه که سر اون سیمایی که از دیوار اتاقتون اومده بیرون سیم اضافه٬ هولدر و لامپ وصل کنید تا بالای تخت حسابی روشن بشه (!) من بنا به تجاربم توصیه میکنم که این کارو نکنید چون خطرات زیادی در اطراف شما رو تهدید میکنه. علاوه بر خطر برق گرفتگیه طبیعی٬ امکان داره که مثلا در حین کار یهو مامانتون وارد اتاق بشه و با دیدن شما و سر سیم برق در دستتون یه جیق بنفش بکشه و شما با کله از اون بالا پرت شید پایین.......یا مثلا داداشتون تو اتاق بقلی کنجکاو بشه که چرا کامپیوترش روشن نمیشه و بدون اینکه به شما بگه به سرش بزنه و بره فیوز رو بزنه..... ولی علاوه بر اینها یه توصیه هم به بزرگسالان میکنم که امیدوارم از تجارب بنده در این زمینه استفاده کنید(!). اگه ساعت ۲ نصف شب حوصلتون سر رفت و ناگهان چشمتون به جعبه کن های پپسی خورد هر گونه الهاماتی را که در یه کلیپ جالب تو اینترنت دیدید فراموش کنید و بدانید که این کار شما نیست. هرگز فکر نکنید که اگه اون آقاهه ۵۰ تا قوطی خالی رو چیده بود رو هم و یه شکل خوشکل درست کرده بود شما هم میتونید این کارو با قوطیپر بکنید و عکسی از اون بگیرید و بذارید تو وبلاگ و پز بدید! چو هر آن ممکنه در اثر سنگینی وزن قوطی ها یکیشون از اون بالا پرت شه پایین و در اثر نشت گاز از بدنش منفجر بشه!!!......... از این گذشته خطرات احتمالی دیگری هم وجود داره. مثلا اگه این کارو پشت دیوار همسایه کردید و قوطی درست در گوش آقا و خانوم سیاهه منفجر شده توصیه میشه که تا ۱۰ روز از خونه بیرون نیاید و اگه علاوه بر این در اثر صدا همه افراد خونه رو هم بیدار کردید و همه فهمیدن که با قوطی های نوشابه چه کردید٬ تا ۱۰ روز خونه هم نیاید (دیگه یه جایی واسه خودتون پیدا کنید). دیگه به عنوان آخرین پیام باید بگم که اگه هر گونه وسیله الکتریکی غولپیکر در خونتون هست سعی نکنید اوقات فراغت خودتون رو با باز کردن و تشریح کردن اونا پر کنید. حتی اگه آن وسیله الکتریکی ظبط خونتونه و خراب هم که باشه به شما هیچ ربطی نداره چون علاوه بر اینکه خرابش میکنید وقتی میبریدش کمپانی واسه تعمیر٬ آقا کمپانیه میگه: " ما اصولا ظبط باز شده رو واسه تعمیر قبول نمیکنیم (تا اینجا شما نمیدونید که از کجا فهمیده ظبط باز شده؟!) به علاوه این تعمیرکار قبلی هم خیلی ناشی بوده (و احتمالا حالا شما میفهمید!) " و به این ترتیب شما نزد خانواده خجالت زده میشوید........
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبا و جالبی دارید و اما در مورد تابستان تا اون وقتی که مدرسه میرفتم از تابستان هچی نفهمیدم بخاطر کلاس تجدیدی حالا هم که درس نمی خونم باز هم از تابستان سر در نمیارم...بز باشی و بهاری...بدرود
آره تا حدودی تجربیاتمون مشترکه . میتونیم با هم یه سایت برای تعلیم تجربیات راه بندازیم:))
راستی میدونی وقتی می خوای در سنین نوجوانی اون موقعی که مامانت دعوات می کنه ابروت رو با قیچی مرتب کنی اونوقت همه شو از ته ته چیندی باید چیکار کنی؟ کاری نداره اون یکی ابرو رو هم از ته بچین:دی
سلام نازی جون ، خوش به حالتون دلم براب اون دوران خیلی تنگ شده ، من یادم یکبار راهنمائی کتاب تاریخ را آتیش زدم ، یکبارم دانشگاه کتاب ریاضیات مهندسی را، راستی توی خارجستان هم مگه دینی وعربی دارین؟!! من نمی دونم کجا هستی که حسرت فوتبال سانسور شده ما را می خوری ؟ در هر حال شاد و موفق باشی همیشه.
می بینم که منم ساعت اینترنتم با اون ور آب یکی شده هنوز پینگ نکردم سر می زنی!!! خوش اومدی آره منم بی خوابی به سرم می زنه می رم توی کار ماوراء طبیعه و اینجور چیزا!!
ولا من که تعطیلاتم چند روزه شروع شده!!!! و بیکاری و این صوبتا خلاصه اینکه تصمیم گرفتم برا اینکه حوصلم سر نره برم خودمو پرت کنم زیر تریلی!
سرم گیج میره! ( اینم یه معضل!)
سلام خوبی همیشه موفق باشی مرگ آرام
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبا و جالبی دارید و اما در مورد تابستان تا اون وقتی که مدرسه میرفتم از تابستان هچی نفهمیدم بخاطر کلاس تجدیدی حالا هم که درس نمی خونم باز هم از تابستان سر در نمیارم...بز باشی و بهاری...بدرود
:دی
آره تا حدودی تجربیاتمون مشترکه . میتونیم با هم یه سایت برای تعلیم تجربیات راه بندازیم:))
راستی میدونی وقتی می خوای در سنین نوجوانی اون موقعی که مامانت دعوات می کنه ابروت رو با قیچی مرتب کنی اونوقت همه شو از ته ته چیندی باید چیکار کنی؟ کاری نداره اون یکی ابرو رو هم از ته بچین:دی
سلام نازی جون ، خوش به حالتون دلم براب اون دوران خیلی تنگ شده ، من یادم یکبار راهنمائی کتاب تاریخ را آتیش زدم ، یکبارم دانشگاه کتاب ریاضیات مهندسی را، راستی توی خارجستان هم مگه دینی وعربی دارین؟!! من نمی دونم کجا هستی که حسرت فوتبال سانسور شده ما را می خوری ؟ در هر حال شاد و موفق باشی همیشه.
سلام
واقعا که تجربیات گرانبهایی بود و با چه سخاوتی در اختیار عموم قرارش دادی
خسته نباشی
ولی خوب از این متنت می شه یه نتیجه دیگه هم گرفت که وبلاگ نویسیم می تونه جایگزین خوبی واسه کارای خطرناک ناشی از بیکاری و بی حوصلگی باشه
سربلند بمونی و ایرونی
اینم نظر از طرف من! خوشحال شدم بهم سر زده بودی. بازم اینورا میام.
باحال مینویسی
جون من یه نیگا بنداز بگو این وبلاگ من چطوره
می بینم که منم ساعت اینترنتم با اون ور آب یکی شده هنوز پینگ نکردم سر می زنی!!! خوش اومدی آره منم بی خوابی به سرم می زنه می رم توی کار ماوراء طبیعه و اینجور چیزا!!
سلام عزیز خوبی
موفق باشی
منتظر حضور سبزتان هستم
خیلی ممنون از راهنماییت .قسمت نظرات رو درست کردم . موفق باشی...
salam aziz kheily bahal minivisi montazere matalabe jadiud hastam up date kardy ye khabary ham be mab bede ghorbanat va moafaght bashi